به گزارش قدس آنلاین، ماجرای سلفی گرفتن نمایندگان مجلس با آن حالت شیدایی و بیقراری که کار به اعتراض و ایراد و تمسخر رسید و آن تصاویر ولو شدن روی میز و رایانهها برای افتادن در تصویر سلفی حتی روی جلد روزنامههای بزرگ جهان به چاپ رسید، مرا به فکر انداخت یک گذر تاریخی در این مقوله کنم.
میگویند مرغ همسایه غاز است. نخستین شخصیت ایرانی که خیلی به اجناس مؤنث بیگانه از نوع مصری و یونانی بها داد، داریوش کبیر هخامنشی بود که وقتی به مصر لشکر کشید و پس از آن به یونان، بنا به نوشته مورخان یونانی گویا شاهزاده خانمی مصری تیره پوست را به زنی گرفته و چند کنیز یونانی را وارد حرم خود کرد و موجبات اعتراض و خشم «آتوس سا» دختر کوروش و همسر عقدی و رسمی خود را فراهم آورد.
در صفحات تاریخ هر چه جست وجو کنیم مواردی از والگی و شیدایی مردان هموطن خود را در قبال خانمهای اروپایی میبینیم. فرهاد چهارم پسر ارد اول یا اشک سیزدهم زنی رومی به نام موزا را که دولت امپراتوری روم عمداً و با مقاصد سیاسی و نفوذیابی به ایران اعزام داشته بود به زنی گرفت و او را ملکه ایران کرد. این زن فرزندی به نام فرهادک برای فرهاد چهارم زایید که بعدها مادر و بچه دست به یکی کردند و فرهاد چهارم را کشتند و فرهادک شاهنشاه اشکانی شد.
باز تاریخ را ورق زدم و رسیدم به خسرو پرویز، شاهنشاه ساسانی که چون برای مبارزه با بهرام چوبین، سپهسالار شورشی خود به قسطنطنیه گریخت، دختر امپراتور روم، «آوه ماریا» یا مریم را به زنی گرفت با کمک ارتش روم و ارمنیان به ایران بازگشت و مریم را با خود به ایران آورد. آن شیرویه معروف پدرکش از بطن همین مریم بود، که در کودتایی در فوریه سال ۶۲۸ م، پدرش را بازداشت کرد و کشت و خودش هم چند ماه بعد بر اثر طاعون عام مرد.
باز تاریخ را ورق زدم. بسیاری از خلفای عباسی از مادران فرنگی بودند؛ مانند المقتدر بالله که مادرش زنی رومی به نام شغب یا شعب یا ژاکلین بود.
مادربزرگ شاه اسماعیل اول صفوی مارتا خاتون یا علمشاه خاتون دختر پادشاه ترابوزان بود، مادران اغلب سلاطین؛ عثمانی، روسی، اوکراینی، لهستانی یا فرانسوی بودند. چشمان سلاطین عثمانی آبی و سبز بود؛ زیرا در سال ۱۴۵۳ م که سلطان محمد دوم (فاتح) شهر کنستانتینوپولیس (قسطنطنیه= استانبول) را فتح کرد زنان ایتالیایی امپراتوری روم شرقی زنده ماندند و با ترکان ازدواج کردند یا کنیز آنان شدند.
اغلب پادشاهان صفوی بجز معدودی از مادران گرجی بودند فقط شاه عباس مادری مازندرانی داشت. «ماری پتی» یک زن فرانسوی میفروش بود که در عصر سلطنت شاه سلطان حسین همراه سفیر فرانسه که لویی چهاردهم پادشاه فرانسه او را به ایران اعزام داشته بود، راهی ایران شد.
ماری کلود پتی Marie Claude Petit زن چندان خوش سابقهای نبود. «ژان باتیست فابر» دلباخته او بود. سیاستمداری به نام فابر که سفیر فرانسه در ایران شده بود، راهی ایران شد، ماری پتی را با خود آورد. سفیر در ایروان مرد و ماری پتی اسناد و مدارک او را تصاحب کرد و با کمک حاکم ایروان که آن زمان ولایتی از ایران بود راهی پایتخت یعنی اصفهان شد.
شاه سلطان حسین وقتی شنید سفیر فرانسه زن بسیار جوان و جذاب و عشوهگری است دستور داد از او استقبال شایانی کردند و با احترام وارد اصفهان شد و حتی به او اجازه دادند به قصرهای سلطنتی برود و با ۳۰۰۰ زن شاه سلطان حسین انیس و مونس شود.
ماری پتی مقادیر زیادی سرخاب و سفیداب و غازه اروپایی؛ یعنی پودر و ماتیک و روژ لب به عنوان هدیه با خود همراه آورده بود که به خانمهای دربار هدیه کرد و مقام او نزد شاه تا آن حد بود که اجازه میداد سر سفره بنشیند و هدایای زیادی از شاه صفوی دریافت داشت، مدتی بعد فرستادهای از استانبول از جانب سفیر آمد و معلوم شد این خانم حقه باز بوده و فرمان سفارت نداشته و وقتی او را به فرانسه بازگرداندند تحت پیگرد قرار گرفته و زندانی شد.
از زمانی که انگلیسیها وارد صحنه سیاست ایران در قرن نوزدهم شدند به والگی و دست و پا گم کردن هموطنان ما در متأهل زنان فرنگی پی بردند؛ به عنوان مثال وقتی «سرگور اوزلی» وزیر مختار انگلیس در عصر فتحعلی شاه به ایران آمد، همسر خود را همراه آورد که هدایای ظریف و زنانه زیادی به آغابیگم خانم، دختر ابراهیم خان جوانشیر قفقازی از زنان شاه تقدیم کرد و از جمله آیینههای دستی، بادبزن دستی و جعبه جواهرات و انواع کرمهای صورت بود.
یکی از داستانهای پرماجرای شیفتگی و والگی ایرانی جماعت به زن فرنگی، داستان محمدرضا بیگ بیات، سفیر شاه سلطان حسین در دربار فرانسه (همان لویی چهاردهم است) که موریس هربت فرانسوی و ایون کرس یونانی در کتاب در وصف این ماجرا نوشتهاند.
محمدرضا بیگ بیات، حاکم ایروان و مردی قشری و بیسواد اما خوش قیافه، خوش لباس و ثروتمند بود که جواهرات و رشته مرواریدهای بسیار همراه خود آورده بود. او در میهمانیهای خود با ۲۰ کیلو باقلوا و شیرینی از فرانسویان پذیرایی میکرد او به قدری توجه فرانسویها را جلب کرد که مونتسکیو فیلسوف فرانسوی قرن هجدهم کتابی به نام «نامههای یک ایرانی» درباره او نوشت. خواننده عزیز باور نمیکند که او مادمازلی اشرافزاده به نام «آدلایید دولپینه» را که سفیر کبیر به او دل بسته بود در یک صندوق بزرگ چوبین شبیه تابوت که روزنههایی برای تنفس در آن تعبیه شده بود، گذاشت و وی را که محرمانه عقد کرده بود همراه خود به بندرعباس آورد.
اما کارهای خبط و خطاهای محمدرضا بیگ بیات و ولخرجیهای بیجایی که کرده و اموال دولتی را اختلاس کرده بود، سبب شد وی به محض ورود به ایران مورد غضب شاه قرار بگیرد و دست به خودکشی زد و مرد و مارکیز آدلایید دولپینه مدتی در ایران به سر برد و پس از چند سال همسر برادر محمدرضا بیگ بیات شد.
در تاریخ ایران از این وقایع فراوان رخ داده است. هر چه تاریخ را تورق میکنیم شواهد زیادی از نفوذ زنان فرنگی در دربار و دولت ایران میبینیم.
میگویند محمدرضا قاجار عدهای دانشجو به اروپا (فرانسه) فرستاد که دروس و علوم جدید را بیاموزند در میان اینان مردی به نام حاجی میرزا عباس بود. او نتوانست در طب و مهندسی و نظام و سایر علوم وارد شود در خانهای که زندگی میکرد دختر جوان زیبایی بود که نامش را نمیدانیم و فقط او را به نام مادام حاجی عباس گلساز میشناسیم. این دختر زیبا و هنرمند و خواهرانش گلهای مصنوعی میبافتند و میفروختند. حاجی عباس روزهایی کنار دست او نشست و ساختن گل مصنوعی پارچهای را آموخت سپس با او ازدواج کرد و او را به ایران آورد. مهد علیا ماه جهان خانم از مادام حاجی عباس خوشش آمد وقتی محمدشاه مرد مادام حاجی عباس به کمک مهدعلیا نایب السلطنه موقت ایران آمد. سفرای روس و انگلیس و فرانسه و عثمانی را مهد علیا پشت پرده توری میپذیرفت و خانم مادام حاجی عباس مذاکرات طرفین را به فرانسه ترجمه میکرد. او حدود ۴۰ سال در سرای ناصری زندگی کرد و در ایران مرد.
نظر شما